هرچه باداباد...
مثل کبریت کشیدن در باد...
زندگی دشوار است...
من خلاف جهت آب شناکردن را ؛
مثل یک معجزه باور دارم...
آخرین دانه ی کبریتم را می کشم در این باد ...
هر چه باداباد...
مثل کبریت کشیدن در باد...
زندگی دشوار است...
من خلاف جهت آب شناکردن را ؛
مثل یک معجزه باور دارم...
آخرین دانه ی کبریتم را می کشم در این باد ...
هر چه باداباد...
سلام دوستای گلم من اومدم
معذرت بخاطر این چند وقتی که نبودم
بدجوری درگیر دانشگاه شده بودم
دلم برا همتون تنگ شده بود
از این به بعد زود زود میام
فداتون بشم......
نگاهم کن که شب گم شه!نگاهم کن که پیدا شم!
نگاهم کن ! نگاهم کن! نذار تنهاترین باشم !
به تو می بخشم آواز و چراغ و شبنم و نور و...
به تو میبخشم این قلب به تو محتاج مغرورو
تو ابرا رو بگیر از من که چشام خیس بارونه!
بدوون , دور از تو پروانه , تو حبس پیله میمونه!
نگاهت رو نثارم کن !گل وحشی تو رامم کن!
بتابون عشقو تو چشام!شروعم کن تمامم کن!
نگاهم کن !بذار با تو تماشایی بشه این دنیا
بذار از برق چشم تو بمیرن سیاهی ها
به اخر میرسم بی تو, به دیوار وشبو خنجر
بهارو عشقو دعوت کن به این تقویم خاکستر
یغما گلرویی
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید
که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان
و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد. شما میخواهید
تختتان کنار پنجره باشد؟
پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید :
خانم !
تو رو خدا یه شاخه گل بخرید
زن در حالی که گل را از دستش میگرفت
نگاه پسرک را روی کفش هایش حس کرد , چه کفش های قشنگی دارید!
زن لبخندی زد و گفت:برادرم برایم خریده است دوست داشتی جای من بودی؟
پسرک بی هیچ درنگی محکم گفت : نه ولی دوست داشتم جای برادرت بودم !
تا من هم برای خواهرم کفش می خریدم...
های بروبچ خوشگیل موشگیل
من برگشتم بالب خندون...این دوران انقد چیزای خوب داره
که تجهیزاتو سوسکای محترم خوابگاه به چش نمیان
سوسک؟؟؟؟؟؟!!!!!!آره سوسک...اونم از نوع جیگریش...
واییییییییی نمیدونین وقتی لهشون میکنی چقد دل آدم خنک میشه
مهم خود دانشگاس که خوبه...
انشا... خدا این خوشیارو قسمت شما هم بکنه
البت به استثنای زمان امتحانا
دوستون دارم مواظب خودتون باشین
یا علی
سلام رفقای خوبم
من دارم میرم خوابگاه نمیدونم کی بتونم بیام وب...
راستش تا قبل دیدن خوابگاهم خیلی خوشحال بودم دارم
میرم دانشگاه ولی.......
دیروز رفتم خوبگاهمو دییییییییییییدم....
تازه قدر اتاقمو دونستم.......
درسته بچه هاش خوب بودن ولی اتاقاش....
زبونم نمیچرخه تعریفش کنم مبادا چش بخورههههههههههههه
واقعا این حق یه دانشجو هستش؟؟؟؟؟؟؟
خوبه حالا دانشگاهم یکی از بهتریناس اگه نبود چی.........
رفقا فقط برام دعا کنین که از این خوابگاه خلاص شم
به امید برگشتن به وب و دادن یه خبر خوب
دوستون دارم دلم براتون تنگ میشه
باورم نیس که تو رفتی گل دل نازک بارون
باورم نیست تو نباشی همدم من گل گلدون
چجوری طاقت بیارم شبای دلواپسی رو
تو ندیدی سوختنم رو تب تند بی کسی رو
خدا میدونه که رفتن آخرین جزای من بود
روز بارونی چشمام شبای عزای من بود
خط فاصله عزیزم تو نذار بین تو و من
نگو از قصه ی بارون نگو از رفتن و رفتن
باز باران،با ترانه میخورد بر بام خانه
خانه ام کو؟خانه ات کو؟آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟فصل خوب سادگی کو؟
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر،کجا رفت؟خاطرات خوب و رنگین
در پس آن کوی بن بست در دل تو،آرزو هست؟
کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز
یاد باران رفته از یاد آرزوها رفته بر باد
باز باران،باز باران میخورد بر بام خانه
بی ترانه،بی بهانه، شایدم گم کرده خانه